روزی روزگاری کمی وجود داشتلیوان کاغذیکه در یک روستای کوچک زیبا زندگی می کرد.این لیوان کاغذی کوچک Cup Xiaoqi نام دارد و در یک کابینت گرم و راحت همراه با لیوان های کاغذی دیگر زندگی می کند.هر روز صبح، وقتی خورشید می تابد، بی شیائوچی با دوستانش از خواب بیدار می شود و به یکدیگر سلام می کند.کاپ شیائوچی ماجراهای وحشی را بسیار دوست دارد.او همیشه آرزو دارد که بتواند از کمد بیرون بیاید و گوشه های دیگر دنیا را ببیند.
یک روز شانس او فرا رسید.دختر بچه ای با بی شیائوچی به جنگل آمد و آماده یک پیک نیک بود.بی شیائوچی در جنگل یک پرنده زخمی دید.بال هایش زخمی شده بود و نمی توانست پرواز کند.بی شیائوکی تصمیم گرفت به آن کمک کند و برگی را برای ساخت قایق برای استراحت پرنده پیدا کرد.آنها با هم به پایین نهر می روند و به دنبال مکانی برای کمک می گردند.
خوشبختانه آنها با یک مادربزرگ پیر مهربان آشنا شدند.مادربزرگ به پرنده کمک می کند تا زخم را التیام دهد و به بی شیائوچی می گوید که تا زمانی که پرنده بهبود یابد، دوباره می تواند پرواز کند.Bei Xiaoqi و Xiaoniao با کمک مادربزرگ اوقات خوشی را سپری کردند.هنگامی که پرنده بهبود می یابد، به بی شیائوچی می گوید که به جای دورتر پرواز می کند و از مهربانی و شجاعت بی شیائوچی به حیوانات دیگر می گوید.بی شیائوچی بسیار مغرور و خوشحال است، او می داند که می تواند با کمک به دیگران دنیا را تغییر دهد.پس از خداحافظی Bei Xiaoqi با Xiaoniao، آنها به روستا بازگشتند.وقتی فنجان های کاغذی داستان بی شیائوچی را شنیدند، همه از او پر از ستایش شدند.
از آن روز به بعد، بی شیائوچی به یک قهرمان شناخته شده در روستا تبدیل شد و شجاعت و مهربانی او عمیقاً همه را برانگیخت.این افسانه به ما می گوید که اگرچه لیوان های کاغذی شکننده به نظر می رسند، اما معنای بزرگی نیز دارند.هر کس می تواند با قدرت و مهربانی خود به دیگران کمک کند و به یک قهرمان واقعی تبدیل شود.بیایید از بی شیائوچی بیاموزیم و از کارهای خوب خود برای تبدیل جهان به مکانی بهتر استفاده کنیم.
زمان ارسال: ژوئیه-27-2023